
گفتگو با دکتر کرامت یوسفی
از یک شهر کوچک استان فارس تا تاسیس بیمارستان مهرگان کرمان
دکتر کرامت یوسفی سال ۱۳۳۰ در شهر صغاد استان فارس به دنیا آمد. از پدری کارگر و مادری قالیباف که با دستانی شکافته از صبح تا شب، گره قالی میزدند تا بتوانند ۱۰ فرزند خود را بزرگ کنند.
پدر هنگام دریافت شناسنامه، سن را سه سال بیشتر اعلام کردند تا فرزندشان زودتر وارد مدرسه شوند. در سالهای مدرسه، موقعیتهای متعددی برای گرفتن بورسیهی خارج از کشور بهوجود آمد، اما شرایط خانواده و زندگی، اجازه پذیرفتن آنها را نداد.
بعد از به پایان رساندن دوره دیپلم و به خاطر کارنامه ممتاز تحصیلی، نامهای از سمت معاون وزارت علوم از راه رسید و این فرصت فراهم شد تا در یکی از رشتههای پزشکی تحصیل کنند. گرچه فکر خانواده و امرار معاش اجازه انتخاب این رشته تحصیلی را نمیداد، اما سرنوشت دست به دست هم داد تا کرامت یوسفی جوان وارد رشته پزشکی شود.
دکتر یوسفی سال ۱۳۴۹ در دانشگاه جندی شاپور اهواز به مدت سه سال تحصیل کرد و سال ۱۳۵۲، در بیمارستان رضا پهلوی (بیمارستان شهدای تجریش فعلی) که وابسته به دانشگاه شهید بهشتی بود، به تحصیلات خود ادامه داد. بعد از فارغالتحصیلی در رشته پزشکی عمومی، دوران سربازی خود را در شهرستان بم بهعنوان رئیس بهداری ژاندارمری گذراند و پس از قبولی رزیدنتی، دوره جراحی خود را هم در بیمارستان شهدای تجریش به مدت ۴ سال طی کرد.
در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ که تهران برای نخستین بار بمباران شد، داوطلبانه به میدان جنگ رفت و در بیمارستان افشار دزفول مستقر شد و در عملیات کربلای ۴ و ۵ به مدت ۴ ماه، شبانهروز در اتاق جراحی مشغول مداوای مجروحین جنگ بود.
در ادامه، به تحصیلات خود در رشتهی جراحی ترمیمی فک، صورت و سوختگی در دانشگاه علوم پزشکی ایران و بورد جراحی دانشگاه شهید بهشتی و فلوشیپ جراحی دست و میکروسکوپی ادامه داد و از اینجا بود که داستان کرمان دکتر یوسفی آغاز شد:
دلیل اینکه کرمان را برای طبابت انتخاب کردید، چه بود؟
در زمانی که رزیدنت بیمارستان شهدای تجریش تهران بودم، بیماران زیادی از کرمان برای عملهای ساده مثل فتق و هموروئید به ما مراجعه میکردند که نشان از وجود کمبود جراح در این استان داشت. به همین خاطر کرمان را انتخاب کردم و در تاریخ ۱۶ خرداد ماه ۱۳۶۶، توسط آقای یزدیزاده، آقای شاهرخی و آقای معتمد، مسئولین دانشگاه علوم پزشکی کرمان به بخشهای مختلف این دانشگاه و بیمارستان شفا معرفی شدم.
در کرمان رشته جراحی فک و صورت، رشته پیوند اعضا و رشته سوختگی نوین وجود نداشت و بنده بنیانگذار این سه رشته بودم و تا پایان سال ۱۳۸۸، یعنی زمان بازنشستگی، رئیس بخش در دانشگاه و رئیس اتاق عمل بیمارستان شفا بودم.
اولین پیوند کلیه در اردیبهشت سال ۱۳۷۲ توسط بنده و دکتر عزیزالهی انجام شد و بعد از آن دیگر همکاران آن را ادامه دادهاند. تاکنون حدود ۹۷۰ پیوند عضو توسط افراد حاذقی مانند دکتر عبادزاده و دکتر دهقانی انجام شده است که باید به این افراد تبریک گفت.
پایهگذاری بیمارستان مهرگان از کجا شروع شد و ساخت آن چند سال طول کشید؟ در زمان ساخت بیمارستان چه چالشهایی داشتید؟
بنده با ۳۱ سال و ۸ ماه خدمات دانشگاهی بازنشسته شدم و جزء یکی از بنیانگذاران و سهامداران بیمارستان لاله تهران بودم. اما فکر پیشرفت پزشکی و مشکل کار پزشکان کرمان از ذهنم بیرون نمیرفت، به همین جهت تصمیم گرفتم در این شهر بیمارستان خصوصی بسازم. همیشه اعتقادم بر این بود که بخش خصوصی و بخش دولتی دو بال پرواز بهداشت و درمان هستند. متأسفانه بال بخش خصوصی وجود نداشت.
ابتدا به دنبال زمین مناسب جهت ساخت بیمارستان رفتم. در نزدیکی فرودگاه، محلی به نام حسینیه بود که بهترین مکان برای ساخت بیمارستان خصوصی بود.
سال ۱۳۶۸ در کمیسیون ماده ۲۰ دانشگاه، درخواست ساخت بیمارستان خصوصی کردم که در آن زمان آقای دکتر علی شریفی که رئیس دانشگاه علوم پزشکی کرمان بودند، با درخواست مخالفت کردند. دوباره تقاضای خود را اعلام کردم و باز هم توسط ایشان رد شد.
با اعضای کمیسیون که شامل دکتر علی پورامیری، دکتر حسینعلی ابراهیمی و دکتر محمد صبا بودند، صحبت کردم و دلیل رد درخواست خود را جویا شدم. این بزرگواران گفتند که درخواست شما توسط آقای دکتر شریفی رد میشود.
به آقای دکتر صبا گفتم، من آینده خوبی برای این شهر نمیبینم، لطفا با این درخواست موافقت کنید. ایشان بعد از جلسه تماس گرفتند و گفتند با اصرار زیاد ما، باز هم آقای دکتر شریفی این درخواست را رد کردند، من هم دیگر پیگیر نشدم.
در تلاش بعدی، آقای دکتر عزیزالهی یک زمین ۴ هکتاری کنار اداره بازرگانی داشتند که تصمیم گرفته بودند یک بیمارستان به نام بوعلی راهاندازی کنند که بنده، دکتر آریانفر، دکتر عسکرزاده، دکتر ستوده، دکتر افلاطونیان، دکتر طهماسبی و چند نفر دیگر هم از سهامداران این بیمارستان شدیم. اکنون این بیمارستان با نام «پارس» شناخته شده که متاسفانه هنوز ساخت آن به اتمام نرسیده است.
سال ۱۳۷۲ بود که به آقای دکتر عزیزالهی پیشنهاد جذب پزشک برای بیمارستان دادم اما ایشان گفتند بعدا اینکار را خواهیم کرد. هزینههای ساخت بیمارستان هر سال در حال افزایش بود. سال ۱۳۷۳ باز هم از آقای دکتر عزیزالهی تقاضا کردم که ساخت بیمارستان را هر چه زودتر شروع کنیم. ایشان به من گفت: کرامت واقعا فکر میکنی من این زمین را برای ساخت بیمارستان گرفتم؟ خیر، بخشی از زمین را بازار ترهبار خواهیم کرد و بخشی دیگر را برای خودمان خانه میسازیم. همان لحظه مخالفت کردم و درخواست دادم مبلغ پرداختی بنده را بدون سود و ضرر برگردانند. چون دنبال ساخت بیمارستان بودم.
سال ۱۳۷۴ به واسطه آقای سلیمانزاده، رئیس فضای سبز به آقای دکتر مرعشی درخواست سه قطعه زمین ۷۶ قصبی در هفتباغ برای ساخت بیمارستان کردم. ایشان فرمودند اینجا طرح رفاهی، تفریحی است و محیط زیست اجازه ساخت بیمارستان در اینجا را به شما نمیدهد.
وقتی از همهجا ناامید شدم، دوباره خدمت آقای دکتر شریفی رسیدم. ایشان دلایل ساخت بیمارستان را پرسیدند؟ گفتم: اشتغال پزشکان، پیشرفت پزشکی، عدم خروج پزشک و آینده فرزندان پزشکان.
گفتند که میخواهی با ساخت بیمارستان از پرستاران بازنشسته استفاده کنی؟ با شنیدن این حرف از اتاق ایشان بیرون آمدم و باز هم ساخت بیمارستان به جایی نرسید.
چند سال بعد، شب بود که آقای دکتر پدرام نیکنفس تماس گرفتند و پیشنهاد ساخت یک مجموعه مطب دادند و بنده هم قبول کردم. با دکتر سالاری و آقای دکتر نبویزاده هم صحبت کردم تا مشارکت کنند و آنها نیز پذیرفتند. در جلسهای که باهم داشتیم، میدانستم که اگر پیشنهاد ساخت بیمارستان را بدهم، باز هم با مخالفت روبرو خواهم شد و به همین جهت پیشنهاد دادم طرح ساخت مطب به «دی کلینیک» تبدیل شود و خوشبختانه مجوز ساخت را گرفتیم و به این ترتیب، «دی کلینیک مهرگان» راهاندازی و ساخته شد.
بالاخره با دو هزار متر زمین، بیمارستان با مسئولیت دکتر محمد یوسفی (فرزندم) ساخته شد و ایشان در حال حاضر قائم مقام بیمارستان هستند.
یک روز در مراسم تشییع جنازه بودم که دکتر نبویزاده و دکتر سالاری با بنده تماس گرفتند و از من خواستند ریاست بیمارستان مهرگان را بر عهده بگیرم اما قبول نکردم. این دو نفر باز روی این موضوع پافشاری میکردند و من به شرط پشتیبانی این دو فرد، ریاست را قبول کردم و به این ترتیب در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۸۹، دی کلینیک افتتاح شد.
بعد از چند سال آقای دکتر علویان، معاون درمان وزارت کشور شدند و یک بخشنامه ابلاغ شد، تحت عنوان اینکه «دی کلینیکها میتوانند به بیمارستان تبدیل شوند»، و بلافاصله درخواست تبدیل به بیمارستان را دادیم و پذیرفتند.
سال ۱۳۹۹، دی کلینیک به بیمارستان تبدیل شد و اکنون بیمارستان ۲۹ هزار و ۵۰۰ متر مربع زیربنا دارد. بنده هیچ هزینهای بابت ریاست بیمارستان دریافت نمیکنم و همیشه سعی کردم خدمتی در خور مردم کرمان ارائه کنم.
سال ۱۴۰۲، حدود ۲۸ هزار و ۳۰۰ بیمار وارد بیمارستان شده و ۲۵ هزار و ۵۰۰ عمل جراحی داشتیم و ۳ هزار بیمار دیگر شامل گروههای اطفال، NICU، داخلی، نورولوژی، دیالیز و بقیه بخشها است.
بنده سهامدار بیمارستان لاله، عضو رسمی جامعه جراحان استرالیا و نیوزلند، عضو رسمی جامعه جراحان پلاستیک آمریکا، عضو رسمی جامعه جراحان اتحادیه اروپا هستم. اما نیاز این شهر و علاقهی من باعث ماندن در اینجا شده است.
بحث گردشگری سلامت از کجا شکل گرفت و با چه چالشهایی مواجه است؟
معتقد بودم کرمان در بحث گردشگری سلامت پتانسیل بسیار بالایی دارد و با کمک دکتر محمد یوسفی و خانم دکتر نخعی این طرح را اجرایی کردیم. حدود دو سالونیم این طرح برقرار بود و حدود ۲۵ نفر از نیروهای بیمارستان مهرگان در بیمارستان البتول و الامیر نجف، وظیفه کمک به بیماران ICU را برعهده داشتند.
ما در عراق درمانگاه داشتیم. خانم دکتر افتخاری، آقای دکتر شهسواری، آقای دکتر حسینیان، آقای دکتر محمد یوسفی و… بیماران را ویزیت میکردند و در صورت نیاز به بیمارستان مهرگان منتقل میکردند.
در اینجا ۶ سوئیت، پرستاری و حتی تغذیه برای این بیماران کاملا رایگان بود اما متاسفانه مشکل بزرگ کرمان در نبود پرواز مستقیم به کشورهای خارجی است. در نتیجه مشکلات رفت و آمد و هزینههای مرتبط با آن سبب شد این طرح زمین بخورد.
لطفا از خدمات جدید بیمارستان و راهاندازی دستگاه MRI بگویید؟
سعی کردیم بیمارستان مهرگان را به امکانات روز دنیا مجهز کنیم. چرا که پتانسیل قوی پزشکی داریم و ۲۳۵ پزشک در بیمارستان مهرگان حضور دارند که باید محیطی برای این افراد فراهم شود تا علم خود را به شکوفایی برسانند.
خدمات تصویربرداری ارائه شده در بیمارستان شامل: سی تی اسکن، MRI، رادیولوژی، سونوگرافی، سونوگرافی داپلر ترانس کرانیال (TCD) و رادیولوژی اینترونشنال است.
در بخش قلب هم خدمت متنوعی ارائه میشود از جمله: عمل ابلیشن قلب، آنژیوگرافی قلب کودکان، کلینیک مطالعه الکتروفیزیولوژیک قلب EPS، نصب دستگاه آنژیوگرافی دوم، کلینیک اکوکاردیوگرافی و…
خدمات چشم پزشکی ارائه شده در بیمارستان هم متنوع است و انواع جراحیها مرتبط در این بیمارستان انجام میشود.
خدمات دیگر هم شامل کلینیک حامی مادر و کودک در راستای ترویج زایمان طبیعی، انجام اعمال نوروسرجری میکروسکوپیک، خدمات سرپایی FNA، بخش همودیالیز بستری و واحد دیالیز مستقر در ICU، کلینیک انفوزیون داروهای روماتولوژی و کاشت حلزون گوش است.
دستگاه MRI ما هم آخرین مدل شرکت GE آمریکا میباشد که وزن آن ده و نیم تن است. قدرت دستگاه ۹۸ کانال و ۱.۵ تسلا میباشد. این دستگاه مجهز به هوش مصنوعی است و راهاندازی آن سبب میشود که بخش عمدهای از صف انتظار طولانی مدت بیماران در کرمان پوشش داده شود.
راز انرژی زیاد شما چیست؟ و چطور در ۷۳ سالگی همچنان با قدرت مشغول فعالیت هستید؟
باور میکنید در ۴۰ سال گذشته من بیشتر از ۴ ساعت در شبانهروز استراحت نداشتهام؟ و الان هم ۸ صبح تا ۱۱ شب درگیر بیمارستان و مطب هستم.
زمانی که به کرمان آمدم و عملهای سخت را انجام میدادم، دچار واریس پا شدم و نیمهشب در خانه میدویدم تا عضلات پاهایم باز شوند. دنبال راهحل گشتم و به این نتیجه رسیدم که طبیعت بهترین درمان است. یک تفنگ شکاری خریدم و روزهای پنجشنبه و جمعه به کوه میرفتم و یا داروهای گیاهی جمعآوری میکردم. به طور مرتب استخر هم میرفتم. به همه همکاران توصیه میکنم که از طبیعت بهرهببرند.

به عنوان کلام آخر، اگر مطلبی هست که فکر میکنید جامعه پزشکی و یا سازمان نظام پزشکی باید از اون آگاه باشد، لطفا بفرمایید؟
ما در کرمان پزشکان توانمندی داریم و بهتر است احترام، حرمت و امنیت پزشک حفظ شود. با این تعرفهها و هزینههایی که از سمت بیمه دیر پرداخت میشود، جز نابودکردن پزشکی، چیز دیگری به همراه ندارد.
امیدوارم روزی قدرت نظام پزشکی برگردد. قدرتی که آقای احمدینژاد در سال ۷۳ از نظام پزشکی گرفت. اگر قدرت و نظارت به معنای واقعی در اختیار نظام پزشکی قرار گیرد، بسیاری از مشکلات برطرف خواهد شد.
با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
خداقوت مرد بزرگ ممنونم که دست من رو برام برگردوندی
سلام دکتر خیلی خیلی حاذق هست، لطفی که کردند و پوست پای دختر منو پیوند زدند، دوباره به زنگی عادی برگشت،
دکتر عاقبت بخیر بشی.